تعریف علم حقوق

ساخت وبلاگ

 نویسنده مطلب : فرشاد نصیری

تعریف علم حقوق توسط دکتر محمد جعفر جعفری لنگرودی و دکتر ناصر کاتوزیان

تعریف علم عدالت را باید از زبان استاد بزرگ حقوقی جناب آقای دکتر جعفری لنگرودی شنید ، چرا که این استاد با بیانی شیوا و تحت اصول خاصی علم حقوق را تعریف نموده است و در مقدمه کتاب ترمینولوژی حقوق خود مطالب زیر را به قلم تحریر در آورده است ، اینجانب فرشاد نصیری هر روز و هر روز در دوره کارشناسی حقوق در کلاس درس مطالب زیر را با خود زمزمه میکردم ، مطالب زیاد و راه حل های بیشماری در ذهن اینجانب کشوده می شد لذا از شما نیز تقاضا دارم این مطالب را به دقت مطالعه کنید .

علم عدالت یا علم حقوق از شمار علوم دشوار است ، قواعد و اصول آن وسیع است و این قواعد واصول هر یک دستخوش مستثنیاتی است بطوریکه میتوان آنرا (علم اصل و استثناء نامید ) علمی که از مقداری اصول فراهم آمده است و هر اصلی را مستثنایی است . در عین حال بین بسیاری از اصول علم حقوق رابطه هایی وجود دارد که شناساسس آنها را بسر حد دشواری و ظرافت میرساند . ظاهر این علم طوری است که جوینده آن میپندارد که پای در سنگلاخی نهاده است ولی سنگلاخی است که از دل آن چشمه زلال عدالت جاری است ، چشمه ای که جهان کنونی نشان میدهد که هنوز بسیاری از افراد انسانی در روی زمین خواهان وصال آن هستند .

قانون و قضا دو روی دارد ، از یک سو آموختن آن دشوار و اجرای آن دشوار تر است و کمتر گاهی است که رعایت حق و عدالت آنرا تلخ نکند ، از سوی دیگر وقتی که حکمی به حق صادر شد و ستم دیده ای از زیر بار ستم برخواست ، حاکم خود را فرشته ای میبیند که در پیکر آدمی است ، جانش به طرف آسمانها میل میکند زیرا ستم دیده ای را رهانیده است ، او مانند نیلوفر است که ریشه هستی او مانند هر انسانی در جهان خاکی و در لجن زار طبیعت است ، ولی برگهای جان و صفای سر او به طرف نور خورشید و آسمانهاست.

همچنین تعریف علم حقوق توسط دکتر کاتوزیان

در زبان فارسی واژه ی (( حقوق )) به معانی گوناگون به کار می رود که از جمله مهمترین آنهاست

1 -  مجموع قواعدی که بر اشخاص، از این جهت که در اجتماع هستند، حکومت می کند:

انسان موجودی است اجتماعی که میان همگنان خود به سر می برد. به حکم طبیعت، شخص در اجتماع کوچک پدر و مادر زاده می شود و در سایه مراقبت و تربیت این گروه نیازهای مادی و معنوی خویش را تامین می کند. ولی، پس از دوران کودکی نیز او با دیگران زندگی می کند و با همکاری آنان به خواستهای خود می رسد.

از سوی دیگر، خواسته های آدمیان به حکم فطرت با هم شباهت زیادی دارد. کم وبیش همه یک چیز را طالبند. پس، نزاع بر سر جلب منافع بیشتر و تامین زندگی بهتر در می گیرد.

انسان اندیشمند از آغاز خودشناسی دریافت که بقای اجتماع او با آشوب و زورگویی امکان ندارد و ناچار باید قواعدی بر روابط اشخاص، از جهتی که عضو جامعه اند، حکومت کند و ما امروز مجموع این قواعد را (( حقوق )) می نامیم.

 

2 -  برای تنظیم روابط مردم و حفظ نظم در اجتماع، حقوق برای هر کس امتیازهایی در برابر دیگران می شناسد و توان خواصی به او می بخشد. این امتیاز و توانایی را (( حق )) می نامند که جمع آن حقوق است و (( حقوق فردی )) نیز گفته می شود: حق حیات، حق مالکیت، حق آزادی شغل و حق زوجیت به اعتبار معنی اخیر است که گاه با عنوان (( حقوق بشر )) مورد حمایت قرار می گیرد. ولی، واژه حقوق، به معنی نخست، همیشه با ترکیب جمع به کار می رود و برای نشان دادن مجموع نظامها و قوانین است: مانند حقوق ایران، حقوق مدنی، حقوق بین الملل و حقوق اسلام.

 

3 -  حقوق معانی دیگری هم دارد: برای مثال، وقتی سخن از حقوق کارمندان دولت یا حقوق دیوانی می شود، مقصود دستمزد کارکنان و پولی است که دولت بابت ثبت اسناد رسمی از دو طرف معامله می گیرد. این معانی، که بیشتر در امور مالیاتی و حقوق اداری به کار می رود، در واقع از شاخه های (( حق )) است که رنگ اصطلاح پذیرفته.

 

4 -  گاه مقصود از واژه (( حقوق )) علم حقوق است، یعنی دانشی که به تحلیل قواعد حقوقی و سیر تحول و زندگی آن می پردازد. (( دانشکده حقوق )) و شعبه های گوناگون حقوق ( مانند حقوق مدنی و اساسی و کیفری ) از شایعترین موارد استعمال همین معنی است که به آن می پردازیم.

 

..

فرشاد نصیری کارشناس حقوق...
ما را در سایت فرشاد نصیری کارشناس حقوق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : فرشاد نصیری farshad-nasiri بازدید : 294 تاريخ : جمعه 11 اسفند 1391 ساعت: 19:30